***
عاشقان را حاصلی جز درد نیست
جز غم و اندوه و آه سرد نیست
هر کسی در راه عشق دل را نهاد
دل نهاد و در رهش جان را بداد
بیدلان در راه عشق سر می دهند
آتش عشق را به جان خود زنند
هم دل و جان را را ببازند بی گمان
میشوند در یاد مردم جاودان
هر که با سوته دلان محرم شود
با غم جانان خود همدم شود
جان هر کس چون فدای عشق شد
او پسند آن خدای عشق شد
در سرای جاودنه می رود
در دل آتش روانه می رود
هر کسی کز نام و ننگ گردد جدا
هم شود او مظهر عشق و وفا
از برای یار همی دیوانه شو
گرد شمع او همی پروانه شو
دل به دلدارت بده ای با وفا
تا بگردی محرم سر خدا
عاشقان را حاصلی جز درد نیست
جز غم و اندوه و آه سرد نیست
هر کسی در راه عشق دل را نهاد
دل نهاد و در رهش جان را بداد
بیدلان در راه عشق سر می دهند
آتش عشق را به جان خود زنند
هم دل و جان را را ببازند بی گمان
میشوند در یاد مردم جاودان
هر که با سوته دلان محرم شود
با غم جانان خود همدم شود
جان هر کس چون فدای عشق شد
او پسند آن خدای عشق شد
در سرای جاودنه می رود
در دل آتش روانه می رود
هر کسی کز نام و ننگ گردد جدا
هم شود او مظهر عشق و وفا
از برای یار همی دیوانه شو
گرد شمع او همی پروانه شو
دل به دلدارت بده ای با وفا
تا بگردی محرم سر خدا